کد خبر: ۸۵۶۳۰۹
تاریخ انتشار: ۰۰ : ۱۵ - ۲۸ اسفند ۱۴۰۳

خاطرات مامور سابق وزارت اطلاعات؛ قسمت بیست و پنج: سیاست ما در قبال بهائیت باعث شد نه تنها اذیت نشوند بلکه نتوانند اثری هم ضد حکومت داشته باشند

چندین سال مسئولین وزارت خارجه نفس راحتی می‌کشیدند که خوشبختانه امسال هم محکوم نشدیم اما هنر کی بود این کار؟ این وزارت اطلاعات بود که با نفوذش قدرت پنهان خود را نشان می‌داد سیاست ما در قبال بهائیت باعث شد نه تنها اذیت نشوند بلکه نتوانند اثری هم ضد حکومت داشته باشند و همه این‌ها به خاطر قدرت و هوشمندی روش کارشناسی وزارت است که باعث شده بود عامل بهائیت مطیع اوامر ما باشد.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سرویس تاریخ «انتخاب»: کتاب «من اطلاعاتی بودم» در دو جلد توسط رضا اکبری آهنگر و راضیه ولدبیگی توسط نشر شهید کاظمی منتشر شده است. این کتاب شرح خاطرات علی مهدوی، کارمند بازنشسته وزارت اطلاعات از سال‌های اول انقلاب و پرونده انجمن حجتیه است. نشر شهید کاظمی به آدرس قم - خیابان معلم - مجتمع ناشران - طبقه اول واحد ۱۳۱ و به شماره تلفن ۶ الی ۰۲۵۳۷۸۴۰۸۴۴ ناشر این کتاب می‌باشد.

من در این سن با زبان روزه که الان هستم اگر بگویند داخل یک مجلس آنطوری برو می‌گویم نمی‌دانم وقتی که بیرون آمدم روزه دارم یا نه این را هم از خباثت بهائیت می‌دانم. لذا نفوذ وقتی انجام می‌شود که شرایطش برای فرد نفوذی مهیا باشد این کار‌های پشت پرده وزارت خودش را در دیپلماسی ما نشان می‌داد دیپلماسی که در مواقع زیادی هشتش گرو نهش بود.

چندین سال مسئولین وزارت خارجه نفس راحتی می‌کشیدند که خوشبختانه امسال هم محکوم نشدیم اما هنر کی بود این کار؟ این وزارت اطلاعات بود که با نفوذش قدرت پنهان خود را نشان می‌داد. سیاست ما در قبال بهائیت باعث شد نه تنها اذیت نشوند بلکه نتوانند اثری هم ضد حکومت داشته باشند و همه این‌ها به خاطر قدرت و هوشمندی روش کارشناسی وزارت است که باعث شده بود عامل بهائیت مطیع اوامر ما باشد.

شیوه نفوذ ما در بهائیت با شیوه انجمن تفاوت اساسی داشت. یک موقع شما یک بچه مسلمان را نفوذ می‌دهید یک موقع یک بهایی را عامل قرار می‌دهید ما عرضه و توان این را داشتیم که در سطوح بالای بهائیان نفوذ داشته باشیم، یعنی کل جلساتشان را داشتیم اقدامات خارج و داخل از کشورشان را داشتیم. به ضرس قاطع می‌گویم ما به بهائیت امر می‌کردیم و آن‌ها تمکین می‌کردند. امر کردن ما هم به این صورت بود که به عاملمان در بهائیت که خودش بهایی بود امر می‌کردیم که فلان کار را بکن و هم به سران تشکیلات بهائیت در داخل امر می‌کردیم و به این صورت از کانال‌های رسمی و غیر رسمی بهائیت را به همان سمتی کشیدیم که نظام تمایل داشت و در چهارچوب مورد نظر محدودشان کردیم این کار خیلی با روش انجمن فرق دارد، انجمن نفوذی می‌فرستاد و معلوم هم نبود این فرد چقدر باید جلو برود و چقدر در جلسات رشد کند و مراحل را طی کند تا بتواند تأثیر بگذارد اما یکی از سران بهائیت تحلیل خوبی ارائه داد که یا سرشان به سنگ می‌خورد و ر‌ها می‌کردند یا جذب می‌شدند.

 این کلمه «جذب می‌شدند» بار معنایی بالایی دارد. اما روش ما هم هوشمندانه‌تر بود هم خطراتی که متوجه انجمنی‌ها می‌شد را نداشت اگر نه ما هم به همان دامی می‌افتادیم که انجمن افتاد. اگر ما نیروی نماز شب خوان اهل قرآن و عبادت و سیر و سلوک را بفرستیم چه می‌شود؟ ممکن است با دیدن عشوه‌های دختر نیمه برهنه بهایی تمام داشته‌های معنوی‌اش را از دست بدهد. گاهی با یک سلام و علیک همه چیز از کف انسان خواهد رفت اما انجمن نمی‌خواهد این حقایق را بپذیرد.

 بعد‌ها در بحث و گفتگو با آقای سجادی از سران انجمن فهمیدم ایشان به معنای واقعی با عینک حزبی و گروه گرایی به قضایا نگاه کلمه خیال پرداز و متوهم می‌کنند، نمی‌توانند بپذیرند که اشتباه کرده‌اند باید اقرار کنند و بگویند مسیری که رفته‌اند نه تنها ایده‌آل‌هایشان نبود بلکه حتی به حداقل‌ها هم نرسیدند. اما ما نه تنها در موضوع بهائیت بلکه طبق فرمایش مقام معظم رهبری - در پاسخ به گزارش اداره کل که برایشان ارسال شد در موضوعات مختلف به بلوغ رسیدیم. این تعبیر را مدیرکلمان برای ما نقل کردند من معتقدم اگر بهائیت نبود انجمنی وجود نداشت.

نظرات بینندگان