پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
مهرشاد ایمانی؛ سرویس تاریخ «انتخاب»: غلامحسین رحیمیان، نماینده مردم قوچان در مجلس چهاردهم نخستین فردی بود که طرح ملیشدن صنعت را مطرح کرد که در آن زمان نتوانست رأی نمایندگان برای طرح آن در مجلس را به دست آورد. در مجلس پانزدهم بحث نفت وجود داشت؛ به ویژه پس از انعقاد قرارداد گس-گلشائیان در تیر ماه سال 28. حسین مکی پس از انعقاد آن قرارداد موضوع ملیشدن ملیشدن صنعت نفت را مطرح کرد و با انتقاد از سلطه شرکت نفت انگلیس و ایران پیشنهاد داد که بهجای پذیرش این قرارداد، صنعت نفت ایران کاملا ملی شود. طرح مطرحشده از سوی مکی به نوعی در ادامه طرح ناکام رحیمیان بود اما پس از قرار گس-گلشائیان فضای سیاسی کشور به نحوی بود که میشد از ضرورت ملیشدن نفت سخن گفت. اوج تلاشها برای ملیکردن نفت ایران به مجلس شانزدهم بازمیگردد؛ مجلس که ملیگراها کرسیهای زیادی داشتند و البته محمد مصدق هم در آن حضور داشت. در این مجلس مصدق که نماینده تهران بود، به عنوان رهبر اقلیت مجلس و رئیس کمیسیون نفت انتخاب شد. این کمیسیون برای بررسی قرارداد الحاقی گس-گلشائیان تشکیل شده بود که بهعنوان گامی اساسی بهسوی ملی شدن نفت محسوب میشد.
مصدق، کاشانی و همراهانشان این قرارداد را بهعنوان تلاشی برای حفظ منافع انگلیس در ایران میدانستند و معتقد بودند که این قرارداد نمیتواند حقوق ملت ایران را تأمین کند. بههمیندلیل، کمیسیون نفت با بررسی این قرارداد، آن را رد کرد. مصدق در جلسات مختلف مجلس، با استناد به حقوق ملت ایران و لزوم استقلال اقتصادی، بر ملیشدن صنعت نفت تأکید میکرد. او معتقد بود که ملیشدن نفت نهتنها به نفع اقتصاد کشور است، بلکه به استقلال سیاسی ایران نیز کمک میکند. او در یکی از سخنرانیهایش میگفت: «ما باید صنعت نفت را ملی کنیم تا بتوانیم از منابع خود برای توسعه کشور استفاده کنیم و استقلال واقعی را بهدست آوریم».
در مجلس شانزدهم، نمایندگان به دو دسته موافق و مخالف ملی شدن نفت تقسیم میشدند. موافقان، که عمدتا از جبهه ملی و نیروهای مذهبی بودند، ملی شدن نفت را راهی برای تأمین منافع ملی و استقلال کشور میدانستند. در مقابل، مخالفان که بیشتر به دربار و نیروهای محافظهکار نزدیک بودند، نگران واکنشهای بینالمللی و مشکلات اقتصادی ناشی از ملی شدن نفت بودند.
تصویب قانون ملیشدن صنعت نفت با چالشها و موانع متعددی هم همراه بود؛ از جمله اینکه فشارهای بینالمللی، تهدیدهای نظامی و تحدید به تحریمهای اقتصادی و البته کارشکنیهای داخلی زیادی در میان بود. شرکت نفت انگلیس و ایران و دولت بریتانیا هم تلاشهای زیادی برای جلوگیری از ملی شدن نفت انجام دادند و حتی پرونده را به دیوان بینالمللی دادگستری کشاندند.
محمدرضا شاه نسبت به ملی شدن صنعت نفت موضعی محتاطانه داشت. او نگران واکنشهای بینالمللی و تأثیرات اقتصادی ملی شدن نفت بود. هرچند در نهایت، قانون ملیشدن نفت را پذیرفت اما علی رزمآرا، نخستوزیر وقت، مخالفتش با ملیشدن نفت را انکار نمیکرد. او معتقد بود که ایران توانایی فنی و مدیریتی برای اداره صنعت نفت را ندارد و ملیشدن نفت میتواند به بحران اقتصادی منجر شود. رزمآرا در یکی از جلسات مجلس گفت: «ما قادر به اداره صنعت نفت نیستیم و ملی کردن آن به ضرر کشور خواهد بود». رزمآرا چنین استدلال میکرد که در شرایطی که توانایی اداره و بهرهبرداری نفت وجود ندارد، بهتر است دنبال افزایش سهم خود از درآمد نفتی باشیم و به سهم 50درصدی رضایت دهیم.
مواضع رزمآرا واکنشهای تند موافقان ملیشدن صنعت نفت را به دنبال داشت. برای مثال مصدق در یک سخنرانی در مجلس گفت: «خدا شاهد است اگر ما را بکشند، زیر بار حکومت این جور اشخاص نمیرویم. اگر شما نظامی هستید من از شما نظامیترم میکشم همینجا شما را میکشم».
ملیها و مذهبیها چنین تصور میکردند رزمآرا مهمترین مانع بر سر راه ملیشدن صنعت نفت است و همین نگاهها باع شد که در نهایت خلیل طهماسبی از اعضای فدائیان اسلام او را ترور کند.
پس از ترور رزمآرا، فضای سیاسی برای تصویب قانون ملی شدن نفت مساعدتر شد. شاه هم که از یک سو رزمآرا را فردی تمامیتخواه میدید که برای سلطنت میتوانست تهدیدی باشد و از سوی دیگر نمیخواست در پی مخالفت با ملیشدن نفت، نزد افکار عمومی منفور شود، در این مسیری اخلالی ایجاد نکرد. سرانجام قانون ملیشدن صنعت نفت کهپیشنهادی از سوی همه اعضای کمیسیون مخصوص نفت بود، در 17 اسفند سال 29 به مجلس ارائه شد و در 24 اسفند تصویب و در 29 اسفند هم به تأیید مجلس سنا رسید و نهایی شد. در متن پیشنهاد کمیسیون تخصصی نفت آمده بود: «بهمنظور تأمین صیانت از حقوق ملت ایران و استفاده کامل از منابع طبیعی کشور، صنعت نفت در سراسر ایران ملی اعلام میشود، یعنی تمام عملیات اکتشاف، استخراج و بهرهبرداری از نفت در اختیار دولت ایران قرار میگیرد».
این قانون به انحصار شرکت نفت انگلیس و ایران پایان داد و نفت ایران را ملی کرد. دولت بریتانیا این اقدام را غیرقانونی دانست و تهدید کرد که ایران را در سطح بینالمللی تحریم خواهد کرد. بریتانیا پرونده را به شورای امنیت سازمان ملل و دیوان بینالمللی دادگستری ارجاع داد، اما در نهایت، رأی به نفع ایران شد. انگلیس همچنین با کمک آمریکا تلاش کرد از طریق فشارهای دیپلماتیک و اقتصادی، ایران را به عقبنشینی وادار کند.
مصدق که به نخستوزیری رسید به سرعت برنامه اجرای قانون ملی شدن نفت را آغاز کرد. او شرکت ملی نفت ایران را تأسیس کرد و مهندسین ایرانی را برای مدیریت تأسیسات نفتی جایگزین کارکنان انگلیسی کرد این در حالی بود که با خروج انگلیسیها از صنعت نفت ایران و آغاز تحریمهای بریتانیا ایران تحت فشار شدید قرار گرفت. بریتانیا استدلال میکرد که باید غرامت پرداخت شود که مصدق و فاطمی زیر بار آن نمیرفتند و همین موضوع یکی از دلایل تحریمها بود. به هر روی گرچه نفت ایران ملی شد اما دیری نپایید که آمریکا و انگلیس با هماهنگی یکدیگر توانست کودتایی را علیه مصدق رقم بزنند و دولت او را در 28 مرداد سال 32 ساقط کنند.
محمدعلی موحد در کتاب «خواب آشفته نفت» مینویسد که این ملیشدن صنعت نفت یک جنبش ملی و استقلالطلبانه بود، اما بهدلیل فشارهای داخلی و خارجی، نتوانست به نتیجهای پایدار برسد. سعید نفیسی هم باور دارد که این اتفاق یک تحول بزرگ در تاریخ ایران است اما مصدق میتوانست در مذاکرات بینالمللی نرمش بیشتری از خود نشان دهد تا از وضع تحریمهای سنگین جلوگیری کند.
در هر حال ملی شدن صنعت نفت ایران، اگرچه یک دستاورد بزرگ برای استقلال کشور بود، اما بهدلیل فشارهای خارجی و اختلافات داخلی با چالشهای بسیاری هم همراه بود؛ به ویژه آنکه دولت مصدق در پی کودتایی سقوط کرد.
منابع:
خاطرات و تألمات، محمد مصدق،
خواب آشفته نفت، محمدعلی موحد
تاریخ معاصر ایران، سعید نفیسی
تاریخ ملی شدن صنعت نفت ایران، فؤاد روحانی
مشروح مذاکرات مجلس شانزدهم شورای ملی
اسناد وزارت خارجه بریتانیا