arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۸۴۸۳۶۳
تاریخ انتشار: ۰۰ : ۱۵ - ۱۴ بهمن ۱۴۰۳
خاطرات سرلشکر قدر، چهره ارشد ساواک و سفیر شاه در لبنان؛ قسمت سیزده؛

موسی صدر دنبال ریاست جمهوری لبنان بود/سوری‌ها هیچگاه لبنان را به رسمیت نشناختند/موسی صدر مدعی مبارزه با صهیونیسم بود

سید موسی صدر آدم جاه طلبی نبود... خودش دنبال ریاست جمهوری لبنان بود و سوری‌ها نمی‌خواستند در لبنان بلوا به پا کنند، سوری‌ها تا این حد می‌خواهند که لبنان زیر نفوذشان باشد. البته باید در اینجا بگویم که سوری‌ها هیچوقت لبنان را به رسمیت نشناختند، سفارت هم هیچوقت ندارند یک سفارت در دمشق هست سفارت در بیروت هست.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سرویس تاریخ «انتخاب»: منصور قدر، یکی از چهره های بلندپایه ساواک و سفیر ایران در لبنان و اردن بود. حضور او در لبنان همزمان با فعالیت های امام موسی صدر و شهید چمران در این کشور بود که باعث شکل گیری خاطرات تاریخی قابل توجهی از آن دوره شده است. بنیاد مطالعات ایران در گفتگویی با منصور قدر، بخش‌هایی از خاطرات او را جمع اوری کرده که روزانه بخش‌هایی از آن را منتشر خواهیم کرد:

(لازم به ذکر است که درهم ریختگی برخی از جملات ناشی از گفتگوی شفاهی منصور قدر با مصاحبه کننده است. تا حد عدم مداخله‌ی مستقیم در متن، برخی از مشکلات متنی اصلاح شده است.متن گفتگو از کانال تاریخ شفاهی برداشته شده است.)

قدر: پسر آیت الله نائینی یک مغازه داشت در آنجا و در حقیقت ما از او به عنوان لتر پاکس ( Dead letter Box ) استفاده می‌کردیم و بعد آن سرگرد هم که عامل استخدام بود، فرار کرد و رفت به فرانسه در پاریس و از دست این‌ها در رفت. ما خیلی تلاش کردیم که آن سرهنگ را از زندان در بیاوریم ولی هیچوقت موفق نشدیم ولی پسر نائینی را چون واقعاً مشکلی برای ما بوجود آورده بود از جهت روحانیون ترتیبی دادیم یعنی وا دار کردیم سوری‌ها را که به ما پس بدهند یعنی به این ترتیب که برادر‌زاده وزیر خارجه آن‌ها بیدار آمده بود به تهران و این را در فرودگاه تهران به عنوان اینکه مواد مخدره داشت گرفتند و فوراً دادگاه و محکوم به اعدام و با یکدرجه تخفیف آن موقعی بود که راجع به مواد مخدر خیلی تشدید نشان می‌دادند. با یک درجه تخفیف به حبس محکوم شد و به استناد اینکه مقامات سوری بدست و پا افتادند که چنین چیزی ممکن و نیست، گفتیم ممکن نیست ولی ممکن شده و بعد از دو سه ماه گفتم که ما حاضر هستیم که مبادله بکنیم. نائینی را بدهید این را پس می‌دهیم.

آقای آشتیانی آن موقع در لبنان بودند و مامور این تبادل شدند سوری‌ها او را آوردند به لبنان و ما هم او را آوردیم به فرودگاه لبنان و در فرودگاه پیروت مبادله کردیم و از شر روحانیون و نائینی راحت شدیم ولی آن سرهنگ ماند در زندان تا موقعی که ما بودیم در زندان بود البته ما خانواده او را منتقل کردیم به لبنان و به آن‌ها می‌رسیدیم شیخ محمد خطیب را حافظ اسد فرستاد که ما با هم رابطه پیدا کنیم بنده آن موقع سفیر بودم در اردن و رفتم به سوریه و با حافظ اسد حافظ اسد بلند شد عیناً و دستش را از روی میز دراز کرد و گفت فرض کنید که این میز ملاقات کردم و عراق و ما از بالای عراق بهم دست می‌دهیم چرا ما رابطه با هم نداشته باشیم. اعلی حضرت نباید انتظار داشته باشند که من بیایم در بالکن قصر ضیافه و بگویم اعلیحضرت بسیار کار خوبی کردند که سه جزیره و تئب و ابو موسی را گرفتند و من این را نمی‌توانم بگویم ولی گرفته‌اید مال شما است و کاری به این کار‌ها را ندارم و هر چه هم روزنامه‌ها می‌نویسند گوش ندهید.

این را به عرض رساندیم و اعلی حضرت و بالاخره رابطه برقرار شد و سفیر فرستاده شد به آنجا این رابطه ما با حافظ اسد ترتیبی دادند همیشه برقرار بود

سؤال: اولین سفیری که در این زمان رفت یادتان می‌آید کی بود.

 قدر: فکر می‌کنم آقای پور سرتیپ بود. او رفت ولی اعلیحضرت امر فرمودند که کار‌های ارتباطی بالا با حافظ اسد از نظر امنیتی کماکان رابطه‌اش من باشم و همیشه می‌رفتم آنجا ملاقات

سؤال: حالا شما در لبنان بودید

قدر: بله سفیر شدم در لبنان به عرض اعلیحضرت رساندم که حافظ بدرد خور است. آن موضوع دست دادن از روی عراق را مجدداً به عرضشان رساندم و یاد‌آوری کردم و اظهارات او موجب شد که رابطه برقرار و اعلیحضرت فرمودند که بخاطر دارم و منجر شد بدعوت از حافظ اسد با خانمش از من سؤال کردند. گفتم والله اعلیحضرت که با شهبانو تشریف می‌آورند و شما هم اگر با خانمتان بروید خیلی خوبست که برای اولین مرتبه در تاریخ رهبران سوریه و سعودی و مصر و این‌ها او با خانمش بلند شد و رفت تهران که هیچوقت در مراسم داخلی با زنش نمی‌رفت بیرون با خانمش آمد تهران و اعلیحضرت هم عنایت کردند و با و کمک مالی کردند. تا موقعی که این‌ها از دست سید موسی صدر خسته شدند. سید موسی صدر آدم جاه طلب و حاضر نبود... خودش دنبال ریاست جمهوری لبنان بود و سوری‌ها نمی‌خواستند در لبنان بلوا به پا کنند، سوری‌ها تا این حد می‌خواهند که لبنان زیر نفوذشان باشد. البته باید در اینجا بگویم که سوری‌ها هیچوقت لبنان را به رسمیت نشناختند، سفارت هم هیچوقت ندارند یک سفارت در دمشق هست سفارت در بیروت هست.

این‌ها فقط کارت می‌گیرند و رد می‌کنند از مرز برای اینکه معتقدند که شامات است ولی خوب در عین حال هم نمی‌خواستند که یک بحرانی بوجود بیاید از طرف دیگر با تماس ھایی که سید موسی صدر با آمریکایی‌ها داشت و گاهی با ایران و با سعودی‌ها، به خصوص حتی رفت به سعودی و طالب نه و من گفت ما یک نطق عجیب و غریبی کرد که ما نوارش را ضبط کردیم و علیه او از آن استفاده می‌کردیم. گفت به اینجا آمدم اینجا مرکز خلافت بود و اینجا ابوبکر بود خلیفه اول ما مسلمین او به عنوان شیعه نمی‌تواند بگوید خلیفه اول ما مسلمین از ملک خالد خیلی تجلیل کرد که نوارش را اعلیحضرت دستور دادند که پخش کنید بین شیعه‌ها بعد یک عکس دیگری هم در واتیکان گرفته بود و زیر سلیب ایستاده بود و عمامه‌اش را از سرش برداشته بود.

البته نطق خیلی روشنفکرانه کرد که خیلی صحیح هم بنظر من بود. خدا پرست ها باید در مقابل مخالفین دین و مذهب متحد بشویم. حرف حسابی بود. معنی ندارد که بعنوان مسیحی و شیعه و سنی و یهودی اختلافاتی به وجود بیاید ما با صهیونیسم مخالفیم ولی با مذاهب نه. باید با هم متحد بشوند علیه بی دینی که عکس او هم زیر صلیب برداشته شده بود و از آنهم استفاده شد.

نظرات بینندگان