arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۸۴۶۰۶۱
تاریخ انتشار: ۴۶ : ۲۳ - ۰۱ بهمن ۱۴۰۳

یادداشت‌های علم، سه شنبه ۱۰ شهریور ۱۳۴۹: شاه گفت به آمریکایی‌ها بگو شنیده‌ام با روس‌ها ساخت و پاخت کرده‌اید

یادداشت‌های اسدالله علم: فرموده بودند: [ضمن] مذاکره با سفیر آمریکا بگویم، شنیده‌ام شما با روسها کاملاً ساخت و پاخت کرده اید. آیا راست است؟ من به صورت دیگری گفتم. در مورد عراقی‌ها و چریک‌های فلسطینی در اردن حرف زدم و گفتم: اگر با روسها ساخته اید بهترین کار این است که حالا قال چریکها را از اردن بکنید. گفت: به خدا نمیدانم حدود توافق ما با روسها تا چه قدر است. پس بالأخره توافقی دارند. واقعاً آمریکایی ها ساده لوح هستند. راجع به حل اختلاف نفت پان آمریکن با شرکت ملی نفت، باز هم خواست که من مداخله کنم.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سرویس تاریخ «انتخاب»: اسدالله علم (۱ مرداد ۱۲۹۸ بیرجند – ۲۵ فروردین ۱۳۵۷ نیویورک)، یکی از مهم‌ترین چهره‌های سیاسی دوران محمدرضا شاه، وزیر دربار از ۱۳۴۵ تا ۱۳۵۶ و نخست‌وزیر ایران از سال ۱۳۴۱ تا ۱۳۴۲ بود.  
 
«انتخاب» هر شب یادداشت‌های روزنوشت علم را منتشر می‌کند.
 
سه شنبه ۱۰ شهریور ۱۳۴۹: صبح به اختصار شرفیاب شدم. فقط عرض کردم: دیشب روزنامه [لاسویس] La Suisse را می خواندم. مقاله عجیبی داشت که فرمایشات شاهنشاه را در خصوص حمایت انگلیس‌ها از رژیم بعثی عراق تأیید می‌کرد و آن این بود که می‌گفت انگلیس ها میل دارند رژیم بعثی عراق وضع خلیج فارس را خیلی شلوغ بکند که محملی برای حضور نیروی انگلیس در خلیج فارس پیدا بشود. خیلی تعجب فرمودند. عرض کردم: ولی این قضاوت یک روزنامه است. نباید خیلی هم به آن اهمیت داد. فرمودند: ولی مهم است. بعد به استقبال سردار شاه ولی خان، داماد پادشاه افغانستان... که به اتفاق خانم خود شاهزاده خانم بلقیس و دختر خود شاهزاده خانم حمیرا، به ایران می‌آیند رفتم. البته به ظاهر مهمان والاحضرت شاهپور غلامرضا هستند، [ولی] منظور این است که با شاهنشاه مذاکره کنند، چون این شخص از لحاظ قدرت، اولین مرد مقتدر افغانستان است و فرمانده قوای کابل می‌باشد. معمولاً وزیر دربار از پرنس‌ها استقبال نمی کند، ولی امر فرمودند: به استقبال او بروم و فردا هم ناهاری به او بدهم.
 
بعد از ظهر، سفیر آمریکا را خواستم و حسب الامر شاهانه مذاکرات مفصلی با او کردم، که خلاصه اش را می‌نویسم: شاهنشاه از این که شما خواستید خودتان به واشنگتن بروید و نسبت به اعتبارات خرید اسلحه اقدام کنید، امتنان دارند. فعلاً [بانک صادرات و واردات] سیصد ملیون دلار اعتبار داد که برای پیش پرداخت قیمت طیارات حمل و نقل کفایت می‌کند، ولی ما هنوز دو اسکادرون دیگر اف ۴ لازم داریم و به علاوه ۷ عدد فانتوم هم برای [یدکی] attrition برای اینها پول نداریم یا باید بانک صادرات و واردات بدهد و یا دوباره همان اعتبارات کنگره آمریکا باشد. حال اگر در ماه اکتبر نفتی ها اعلام کنند که هشتصد هزار بارل در روز علاوه خواهند برد چه بهتر، دیگر احتیاج به هیچ یک از این اقدامات نیست. راجع به هشتصد هزار بارل [سفیر] خندید [و] گفت: شما دائماً استیناف می دهید، اول که دویست هزار بشکه بود بعد چهارصد، بعد ششصد و حالا شده هشتصد. گفتم: هر چه لیبی کم کند ما باید اضافه کنیم. گفت: اینها که همان کمپانیهای لیبی نیستند. گفتم: به هر صورت بازار که باز می‌شود. به علاوه شاهنشاه در نامه ای که سه ماه قبل به نیکسون نوشتند اتفاقاً همین هشتصد هزار بارل را پیش بینی فرمودند. واقعاً پیش بینی شاهنشاه عجیب است. گفت: به هر صورت همین امروز تلگراف می‌کنم.
 
راجع به یک نفر آمریکایی که برای مشاوره در کارهای [مخابرات] telecommunications استخدام کرده ایم، اظهار نظر می‌کرد که خیلی دزد است، خوب است از استخدام او صرف نظر کنیم. جای تعجب شد که یک سفیر آمریکا نسبت به یک نفر از اتباع آمریکا، آن هم کسی که در دستگاه جانسون سمت رئیس خریدهای [پنتاگون] Pentagon [را داشته...] است این جور اظهار نظر کند. به هر حال من خیلی ممنون شدم که این قدر خالصانه حرف زد.
 
فرموده بودند: [ضمن] مذاکره با سفیر آمریکا بگویم، شنیده‌ام شما با روسها کاملاً ساخت و پاخت کرده اید. آیا راست است؟ من به صورت دیگری گفتم. در مورد عراقی‌ها و چریک‌های فلسطینی در اردن حرف زدم و گفتم: اگر با روسها ساخته اید بهترین کار این است که حالا قال چریکها را از اردن بکنید. گفت: به خدا نمیدانم حدود توافق ما با روسها تا چه قدر است. پس بالأخره توافقی دارند. واقعاً آمریکایی ها ساده لوح هستند. راجع به حل اختلاف نفت پان آمریکن با شرکت ملی نفت، باز هم خواست که من مداخله کنم.
 
شب سردار [شاه] ولی خان شام مهمان شاهنشاه بود. حالا ساعت دوازده است منزل آمده ام. 
 
از اخبار مهم جهان، سوء قصد به پادشاه اردن است که باز هم به خیر گذشت. بیچاره ملک حسین نه دلی دارد که به دریا بزند و کلک آنها را بکند، نه دلی که این سلطنت متزلزل را رها کند.
نظرات بینندگان