برچسب ها - کودتای سوم اسفند

arrow-right-square Created with Sketch Beta.
برچسب ها - کودتای سوم اسفند
کودتای سوم اسفند به روایت یکی از پنج مهره کلیدی؛
بنا به مقتضیاتی و به اسم تغییر آتریاد تهران ستونی مرکب از افراد پیاده‌سوار و توپخانه که تعدادشان در حدود دو هزار نفر بود تحت فرماندهی میرپنج رضاخان از قزوین عازم تهران شد. افراد این ستون هشت ماه بود که حقوق و جیره سربازی خود را دریافت نداشته بودند گرسنه و عاصی و در عین حال لبریز از احساسی بودند... من رئیس ستاد ستون بودم درست حلقه ربط میان فرمانده ستون و فرماندهان قسمت‌ها. ابلاغ‌کننده دستورها و طراحی نقشه حرکت... ستون آزادانه وارد میدان مشق شد... کمی استراحت کردیم بعد اعلیحضرت فقید و سید ضیاءالدین مرا احضار کردند و دستور خلع سلاح نظمیه... را به من دادند... یک و نیم بعد از نیمه شب بود. شاه بیدار بود و بسیار نگران... در لباسی که نه لباس خواب بود و نه لباس پذیرایی ما را پذیرفت... پرسید: «چی شده؟ شما کی هستید این چه کاریست که کرده‌اید؟» و من... جواب دادم: ... «قربان ما عده‌ای وطن‌خواه و وطن‌پرست هستیم بدون این‌که هیچ قصد سوئی داشته باشیم وارد تهران شده‌ایم نسبت به اعلیحضرت وفا داریم و فقط از کار حکومت ناراضی هستیم. اعلیحضرت امشب را به راحتی استراحت بفرمایند فردا صبح مسئولین ستون قزاق گزارش را به عرض خواهند رسانید و تقاضاهای خود را معروض خواهند داشت.» احمدشاه به همان سادگی که مضطرب شده بود آرامشش را بازیافت. وقتی دوباره به عمارت قزاق‌خانه برگشتم اعلیحضرت فقید مرا مخاطب قرار داد و گفت: «کاظم تو امشب را در نظمیه بخواب و از فردا صبح حکومت‌نظامی تهران با تو خواهد بود.»
کد خبر: ۶۰۴۰۲۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۱۲/۰۶

روایتی از کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹؛
نزدیک گراندهتل قزوین... رضاخان میرپنج... اظهار داشت که «من در این مهمان‌خانه به یکی دو نفر وقت ملاقات داده‌ام، خواهش می‌کنم شما نزدیک دربِ مهمان‌خانه بایستید تا من ملاقات کرده زود مراجعت نمایم. و به اتفاق به سربازخانه برگردیم.»... مشاهده کردم رضاخان میرپنج با ژنرال آیرن ساید و کلنل اسمایس و یکی دو نفر از افسران انگلیسی دیگر مشغول مذاکره می‌باشد... هنگام حرکت، رضاخان میرپنج از من ملاقاتی کرده اظهار داشت که «پس از ورود به تهران با افسران ارشد قزاق مذاکره نمایید که با ما در این زمینه هماهنگ شوند و مساعدت نمایند؛ من هم که چند روز قبل به تهران رفته بودم بعضی از افسران را دیده بودم قول مساعدت داده بودند.» من در پاسخ رضاخان گفتم که «با افسران ژاندارمری هم مذاکره نمایم؟» رضاخان میرپنج گفت: «خیر، خیر، ابدا لازم نیست؛ زیرا کسانی دیگر با آن‌ها مذاکره کرده از طرف آن‌ها خاطرجمع هستیم.»
کد خبر: ۶۰۳۴۴۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۱۲/۰۳

entekhab | وب سایت انتخاب

آخرین اخبار پربحث ترین