سربازی را دیدم که به خاطر دستور فرمان آتش به طرف مردم از سوی فرماندهاش به او شلیک کرد و او را کشت... سرباز دیگری را دیدم که فرماندهاش را با گلوله زد و بعد هم خودش را کشت. با سرعت خودم را به بیمارستان شماره ۵ بیمه در خیابان ژاله سابق رساندم و به سراغ زخمیها رفتم. وقتی وارد بیمارستان شدم حالم دگرگون شد. از این همه جنازهای که روی هم ریخته شده بود. بیتاب شدم، باورم نمیشد آیا ممکن است این همه انسان به خاطر ثبات و بقای رژیمی پوسیده و پوشالی از بین بروند و در عنفوان جوانی کشته شوند.
کد خبر: ۵۷۳۲۵۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۶/۱۷