سرویس تاریخ «انتخاب»: کتاب «من اطلاعاتی بودم» در دو جلد توسط رضا اکبری آهنگر و راضیه ولدبیگی توسط نشر شهید کاظمی منتشر شده است. این کتاب شرح خاطرات علی مهدوی، کارمند بازنشسته وزارت اطلاعات از سالهای اول انقلاب و پرونده انجمن حجتیه است. نشر شهید کاظمی به آدرس قم - خیابان معلم - مجتمع ناشران - طبقه اول واحد ۱۳۱ و به شماره تلفن ۶ الی ۰۲۵۳۷۸۴۰۸۴۴ ناشر این کتاب میباشد.
انجمن حجتیه مدعی مبارزه با بهائیت بود؛ ما هم میخواستیم بر روی هر دو گروه اشراف اطلاعاتی داشته باشیم در بحث نفوذ و ضد نفوذ که مقداری روی انجمن و بهائیت کار کردیم اطلاعات خوبی به دست آوردیم. میخواستیم بدانیم اعضای انجمن چگونه با بهائیت تعامل دارند از یکی از اعضای بهائیت پرسیدم «این انجمنیها که میآمدند در مجالس شما نفوذ کنند، شما چه طور برخورد میکردید؟ » فکر میکنید چه جوابی داد؟ این جواب تیر خلاص است و بعدها که در اسناد ساواک هم بررسی کردم فهمیدم داستان خیلی جدیتر از این حرفهاست.
از اینجا میشود فهمید مثل کبک سرشان را زیر برف کرده بودند. گفت: وقتی انجمنیها میاومدن یا خسته میشدن میرفتن یا جذب بهائیت میشدن و مصادیق متعددی از این انحراف موجود است. ما البته میدانستیم اینطور است مشخص بود این کلمه جذب میشدند برای من خیلی زیباست. یعنی دقیقاً چه اتفاقی میافتاد؟ ما ابتدای کار بررسی، بهائیت معذوریت داشتیم و نفوذی نداشتیم. یعنی شرایط زمانی و امکان و نیرو نداشتیم و اگر میخواستیم مفقودین و یا کشته شدههای بهائیها را پیگیری کنیم که چه کسانی بودند باید از انجمنیها بازجویی میکردیم و بعد لابد از طرف آنها متهم میشدیم به خونخواهی بهائیت گفتند اینها یعنی ما اعضای وزارت اطلاعات بهاییهای نفوذی در وزارت هستند که دارند علیه انجمن کار میکنند.
آقایان انجمنی که دم از تقوا میزدند راحت این تهمتها را به ما میزدند. انجمن خوراکش این است که به هر کسی که با او مخالفت کند انگ و تهمت بزند که یا بهائی است یا کمونیست نفوذی یا عامل؟ واضح است که نفوذ بچه مسلمان در بهائیت احتمال خطر جذب را داشت بنابراین ممکن است این سؤال برایتان پیش بیاید که پس خود وزارت با بهائیان چه میکرد؟ پاسخ این است که ما نفوذ نمیکردیم بلکه عامل داشتیم.
نفوذی و عامل خیلی باهم فرق دارد در نفوذ فردی از بیرون وارد گروه مدنظر میشود، اما در عاملگیری فردی از داخل خود آن گروه را به خدمت میگیرید. فرد مستعدی که بتواند برای شما کار کند برای شروع کار باید نقطه ضعفش را پیدا کنید؛ هر چه که باشد، پست، مقام، شهرت شهوت او میخواهد قدرت داشته باشد، میخواهد مشهور شود میخواهد در گروهش در رأس، باشد دوست دارد تکریمش کنند یا میترسد به زندان بیفتد هر کدام از اینها نقطه ضعفی است که میشود از آن استفاده کرد به این ترتیب او میشود عامل من فرض کنید نفر رده سه بهائیت عامل من است ما روی او ابزار کنترلی دقیق داریم اما انجمن چه ابزاری داشت؟ البته گاهی در برخی گروهها شرایط مهیا بود و نفوذ هم میکردیم مثلاً در جریان کمونیستها، بچههایی که زمینه داشتند به عنوان نفوذی وزارت وارد گروههای کمونیستی شدند ولی آنجا نفوذی ما مجبور بود مثلاً توی دستشویی نمازش را بخواند.
در کردستان و مسائل جنگ هم نفوذ داشتیم، چون آنها قاطی خانم بازی آمد توانستند و فساد نبودند برایمان راحتتر بود خیلیهایشان مشروب نمیخوردند، الزاماً اینطور نیست که اگر کمونیست باشد خلافهای دیگر هم بکند. به خاطر همین بچه هایی که در بعضی فرقههای این تیپی شرایط برایشان پیش نفوذ کنند. مثل قصهای که اخیراً یک نفر را فرستادند با سلطنت طلبها بود و بعداً فهمیدند که یکی از سردارهای سپاه بوده است رسانهای هم شد و تلویزیون هم پخش کرد. در وزارت از این بازیهای اطلاعاتی هم داریم ولی شرایط و قواعد خاص خودش را دارد نه اینکه ده نفر با هم اکیپی بروند و البته حد نفوذ هم مشخص بود که لطمهای به فرد نفوذی نخورد.
اوائل انقلاب انجمن قدرت گرفت. یک دفعه میدیدی خانههای اعضا از مرکز شهر به بالای شهر منتقل شده، برایمان سؤال بود که اینهمه ثروت از کجا آمده؟ چون داعیه مبارزه با بهائیت را داشتند مثل سیستم اطلاعاتی عمل کردند و تمام مراکز مربوط به بهائیت را هم میشناختند میدانستند استادشان کجاست انجمن صرفاً ادعای مبارزه با بهائیت را داشت.