arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۸۴۸۸۷۵
تاریخ انتشار: ۱۸ : ۱۸ - ۱۶ بهمن ۱۴۰۳
گفت‌و‌گو یک فیلسوف با هیتلر؛ قسمت نه؛

هیتلر معتقد بود یهودی ها می خواهند آلمان را نابود کنند/ خروج از اتحادیه ملل توسط آلمان چگونه رقم خورد؟

 شما حواستان به این چیز‌ها نیست این گوبلز به من گزارش داده است. یک طایفهٔ غمزده در اینجا گرد آمده اند این‌ها عمل نمی‌کنند فقط معترضند و اما این‌ها همیشه خیلی دیر خواهند رسید. هیتلر پرسید که من چه چیزی برای گزارش داشتم و اینکه استنباط من چیست من جواب دادم که موقعیت آلمان به نظر من خیلی خطرناک می‌آید. وضعیت دانتسیگ به هر حال به طور آشکاری دشوار شده بود. اینکه من قادر نیستم به درستی بررسی کنم که چرا خروج از اتحادیه ملل به طور بلاشرط لازم بوده است.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سرویس تاریخ «انتخاب»: کتاب گفت‌و‌گو با هیتلر، اثر هرمن رائوشنینگ، فیلسوف و نویسنده آلمانی است که از سال ۱۹۳۳، گفت‌و‌گو‌های خود را با هیتلر به چاپ رسانده است. او که فرماندار یکی از شهر‌های آلمان بود، با نگاهی فلسفی به گفت‌و‌گو با هیتلر پرداخته است. این کتاب از نشر پرسش و با ترجمه منوچهر اسدی به چاپ رسیده است. هرمان آدولف راینهولد راشنینگ (۷ اوت ۱۸۸۷ - ۸ فوریه ۱۹۸۲) سیاستمدار و نویسنده آلمانی، طرفدار جنبش انقلاب محافظه‌کار بود که قبل از جدایی از جنبش نازی برای مدت کوتاهی به جنبش نازی پیوست. او از سال ۱۹۳۳ تا ۱۹۳۴ رئیس مجلس سنا شهر آزاد دانزیگ بود. در سال ۱۹۳۴، عضویت حزب نازی را کنار گذاشت و در سال ۱۹۳۶ از آلمان مهاجرت کرد.

آلمان از اتحادیه ملل خارج شده بود. من این نقطه عطف به یاد ماندنی را در ژنو تجربه کرده بودم. این اولین پروندۀ سیاسی به سبک غافلگیری سرسختانه هیتلری بود. من در مراجعت از سفر در برلین به دیدن هیتلر رفتم. به نظر لازم می‌رسید تا خطرات این وضعیت در معرض مشاهده او قرار گیرد. یک خطای کوچک هم در این بی تابی عمومی می‌توانست جنگ پیشگیرانه علیه آلمان را به دنبال داشته باشد این کمترین چیزی بود که به نظر می‌آمد. هیتلر نظریهٔ دیگری داشت. من او را در حال و هوای درخشانی یافتم. همه چیز در او حاکی از هیجان و نیاز مبرم به فعالیت بود. او با این جملات از من استقبال کرد جنگ می‌خواهند این مردم، آن‌ها قرار است آن را داشته باشند اما اگر من بخواهم. من در پاسخ گفتم که البته در مسیر‌های گوناگون ندا‌های خشمگینی مانند Cest la guerre می‌توانند شنیده شوند. هیتلر دستش را به علامت تحقیر تکان داد.

 شما حواستان به این چیز‌ها نیست این گوبلز به من گزارش داده است. یک طایفهٔ غمزده در اینجا گرد آمده اند این‌ها عمل نمی‌کنند فقط معترضند و اما این‌ها همیشه خیلی دیر خواهند رسید. هیتلر پرسید که من چه چیزی برای گزارش داشتم و اینکه استنباط من چیست من جواب دادم که موقعیت آلمان به نظر من خیلی خطرناک می‌آید. وضعیت دانتسیگ به هر حال به طور آشکاری دشوار شده بود. اینکه من قادر نیستم به درستی بررسی کنم که چرا خروج از اتحادیه ملل به طور بلاشرط لازم بوده است.

با این حال هیتلر از من درخواست داشت که به امکانات اطلاع‌رسانی و تحت تأثیر قرار دادن این موضوع فکر کنم و به او بگویم. او می‌گفت که با یک برنامۀ سیاسی فعال که در آن چند ایده اتحادیه ملل مانند حق اقلیت قائل شدن برای آلمان مؤثر افتاده باشد موقعیت تاکتیکی بسیار نیرومند رایش باید خیلی زود به سمت پیروزی هدایت شود.

 اینکه ریاست تازه انتخاب شده اتحادیه ملل که اهل آفریقای جنوبی بود، به این ترتیب به درستی کلماتی قابل فهم دربارۀ دیسپلین نوین ملت‌ها ابراز کرده که تعدادی از ملت‌ها آن را ارائه کرده‌اند و امّا استنباط من این بود که برخی از این ابراز احساسات که مجاز میشمرد آلمان نوین برای ورود به مجامع انگلوساکسون انتظار بکشد با این خروج ناگهانی دست از حمایت خود بر می‌داشتند. " هیتلر حرف خود را قطع کرد این سیمون اصلاً مرد به حساب می‌آید؟ آیا درست است که او یک یهودی است؟ من پاسخ دادم که در مورد یک وزیر خارجه انگلیسی چیز‌هایی مثل این به حساب نمی‌آید. به من گفته شده که او یک یهودی است و می‌خواهد آلمان را نابود کند. من در پاسخ گفتم که این به نظر من خیلی کم باور‌پذیر باشد حداکثر اینکه من این بینش را داشتم سر سیمون قصد دارد با آلمان به رابطهٔ روشنی برسد.

هیتلر پرسید: "و بونکور چه؟ گوبلز از او گفته بود. او چه جور مردی است؟ مثل اینکه مو‌های افشان دارد و اعتقادات مذهبی؟ او اجازه نداد من چیزی بگویم این مردم جلوی صعود آلمان را نخواهند گرفت. من باید به این که چاچول بازی‌ها فیصله دهم یک بار برای همیشه هیتلر در ادامه گفت که روی هم رفته حالا شایسته است تا منطقه بزرگترین خطر احتمالی شکل گیرد اینکه او با توجه به تجارب تابستان مجاز شده تا این تصوّر نافذ را در ذهن من قوّت بخشد، اینکه در تمامی قالب‌بندی‌های حزب، سخت‌ترین نظم باید به وظیفه بدل می‌شده است.

اینکه فقط اگر از همه موارد بینابین اجتناب می‌شد می‌شد امیدوار بود که از مخاطرات عبور کند اینکه خروج از اتحادیه ملل به طور مسلّم ریسک نوین ملی را بر می‌انگیخت. تجهیز آلمان را افزایش می‌داد و قبل از موقع بی اعتمادی نسبت به سیاست هیتلر بلند شد و ایستاد. او مدتی طولانی در سکوت بالا و پایین رفت. بعد حرف زد، بی آنکه به من نگاه کند، انگار با خودش حرف بزند، تا خود را مهیا کرده باشد.

من باید این را انجام می‌دادم یک عملکرد عظیم و قابل فهم برای همه و آزدیبخش لازم بود. من باید ملت آلمان را از این تور سا و سخت وابستگی‌ها شعار‌ها و ایده‌های دروغین بیرون می‌کشیدم و آزاد. عمل را دوباره به خودمان بر می‌گرداندم. اینجا دیگر سیاست روز به کار من نمی‌آید. مشکلات در لحظه می‌توانند بزرگتر شده باشند. این با اعتمادی جبران خواهد شد که آن را من در ملت آلمان به این واسطه کسب می‌کنم هیچ کس این را درک نکرده بود آن موقع که ما شیوه‌مان مجادله و بگومگو ر این موارد بود دربارۀ آن چیز‌هایی که احزاب و ایمار برای ده سال تمام. اما ملت دنبال کرده‌اند ما هنوز هیچ امکانی نداریم تا مرز‌ها را تغییر دهیم. 1 آن را باور کرده است ملت می‌خواهد ببیند که چیزی اتفاق می‌افتد، اینکه دیگر چاخان بازی و سرگیجه دنبال نخواهد شد. آنچه عقل خیالباف، هدف خود می‌پندارد لازم، نبوده بلکه عملی پرشور ضروری بوده که یک نه روشن و صادقانه در برابر بلوای دروغ‌آمیز معنا دهد و برای آغازی نوین سند خواسته‌ای مصمّم باشد. اینکه آیا این امر به طور هوشمندانه عمل شده باشد در یا نه، به هر حال ملت فقط چنین اعمالی را می‌فهمد، ولی چانه زنی‌ها و مذاکرات بی ثمر را نمی‌فهمد که از آن‌ها هرگز چیزی حاصل نخواهد شد. ملت به ستوه آمده از اینکه این آقایان فقط تا نوک دماغشان را نگاه می‌کنند.

نظرات بینندگان