arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۸۴۶۱۷۶
تاریخ انتشار: ۰۰ : ۱۵ - ۰۲ بهمن ۱۴۰۳
خاطرات رئیس کل بانک مرکزی قبل از انقلاب؛ قسمت پانزدهم؛

در دیدار با مهدی بازرگان، چند روز قبل از انقلاب چه گذشت؟/سوالات بازرگان درباره خرید اسلحه چه بود؟

سؤال کرد از اوضاع و احوال که چرا این کار‌ها به وسیله سازمان برنامه یا دولت آن موقع من رئیس سازمان برنامه بودم، انجام می‌گیرد؟ یا چرا این اسلحه‌ها به این میزان خریداری می‌شود و غیره؟ همان مسائلی که داشتند شروع کرد همه‌اش را به عنوان یک وزیر دولت سؤال کردن؛ و بعد در آنجا البته به صورت خیلی بی طرفانه سعی کردم مسائل مطرح بشود و توضیحات لازم به ایشان داده بشود و از قضا برای من خیلی جالب بود که ایشان در بعضی موارد قانع می‌شدند که بله ما اطلاع نداشتیم که همچین سابقه‌ای اینست.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سرویس تاریخ «انتخاب»:محمد یگانه،یکی از چهره‌های مطرح اقتصادی قبل از انقلاب بود.حضور او در زمان افزایش درآمد‌های نفتی و توسعه نامتوازن کشور در کنار تضاد با سازمان برنامه،باعث شکل گیری تجربه و خاطرات جالبی شده است . «انتخاب» در چند قسمت، بخش هفتم و هشتم مصاحبه‌ی محمد یگانه با تاریخ شفاهی هاروارد در گفتگو با ضیا صدیقی را منتشر می‌کند:

(لازم به ذکر است که درهم ریختگی برخی از جملات ناشی از گفتگوی شفاهی یگانه با مصاحبه کننده است. تا حد عدم مداخله‌ی مستقیم در متن، برخی از مشکلات متنی اصلاح شده است.)

س – آقای مهدی بازرگان

ج - با آقای مهدی بازرگان من یک بار ملاقات کردم. البته قبلاً ایشان را می‌شناختم. موقعی که ایشان در دانشگاه تدریس می‌کردند رئیس دانشکده فنی بودند ولی من در دانشکده حقوق بودم. این ملاقاتی که به آن اشاره کردم در منزل آیت اله حاج سیدابوالفظ زنجانی بود که ایشان با ما رابطه دارد و یکی از آیت اله‌های آزادی خواهی بوده، مخالف دولت زمان هم بود رژیم بود ولی حالا با این کارهائی که شده است ایشان مخالف این دولت یا حکومت ولایت فقیه است.

س - بله. چه سالی این ملاقات صورت گرفت آقا؟

ج - این روز عید فطر آخرین عید فطری بود که در زمان شاه بود ۱۳۵۷. من گاهگاهی برای دیدن حاج ابوالفضل که یکی از افراد‌فامیل ما بود می‌رفتم در اعیاد و آن روز هم تصمیم گرفتم بروم با شوهر خواهرم پیش ایشان که دیدم آقائی نشسته در آنجا؛

س - آقای بازرگان؟

ج - ولی یادم رفته بود قیافه ایشان و اینها بنظر من یک بازاری بود با یک ته ریشی. سؤال کرد از اوضاع و احوال که چرا این کار‌ها به وسیله سازمان برنامه یا دولت آن موقع من رئیس سازمان برنامه بودم، انجام می‌گیرد؟ یا چرا این اسلحه‌ها به این میزان خریداری می‌شود و غیره؟ همان مسائلی که داشتند شروع کرد همه‌اش را به عنوان یک وزیر دولت سؤال کردن؛ و بعد در آنجا البته به صورت خیلی بی طرفانه سعی کردم مسائل مطرح بشود و توضیحات لازم به ایشان داده بشود و از قضا برای من خیلی جالب بود که ایشان در بعضی موارد قانع می‌شدند که بله ما اطلاع نداشتیم که همچین سابقه‌ای اینست. مسأله اینست؛ و در یکی دو مورد اشاره کردند به اینکه پس چرا شما این را به مردم نمی‌گوئید مردم اطلاع داشته باشند که این اینطوریست سابقه‌اش اینست و اینست و به این دلیل این کار انجام می‌شود؟ یا در بعضی موارد که البته دولت کارهائی می‌کرد که قابل توجیه‌اش سخت بود.

 خریدن آن مقدار اسلحه و ... و فلان می‌بایستی قبول کرد و به او هم گفته می‌شد یعنی به او توضیح می‌دادم که دلائلی که شاه دارند برای خرید این اسلحه چیست. مثلاً یک جلسه‌ای داشتیم در این باره در شورای اقتصاد که شاه در حدود دو ساعت تمام راجع به این مسأله صحبت کرد که ما چرا این اسلحه‌ها را داریم می‌خریم، و این توضیحات را به اطلاع ایشان رساندم؛ و بطور کلی در این باره خیلی ایشان به یک وضعیت منطقی و attitude‌اش یک شخص محقق و خیلی منصف بنظر رسید، در عین حالیکه انتقاد‌کننده دولت بود ولی به حرف‌های حسابی حداقل گوش می‌کرد.

نظرات بینندگان