کد خبر: ۸۵۶۴۲۹
تاریخ انتشار: ۳۹ : ۲۳ - ۲۶ اسفند ۱۴۰۳

یادداشت‌های علم، پنجشنبه ۱۷ دی ۱۳۴۹: سفیر هلند راجع به نیامدن ملکه هلند به جشن ما گفت که قرار است در آن تاریخ به اندونزی برود؛ گفتم: یاللعجب، رئیس جمهور اندونزی رسماً دعوت ما را در همان تاریخ پذیرفته است؛ سفیر خجل شد

یادداشت‌های اسدالله علم: با سفیر هلند راجع به نیامدن ملکه هلند برای جشنها حرف زدم. گفتم: با این همه محبت که شاهنشاه نسبت به ملکه و پرنس برنهارد می‌کنند، نیامدن ایشان هم جای تعجب من است. گفت: قرار است در آن تاریخ به اندونزی بروند. گفتم: یاللعجب، رئیس جمهور اندونزی رسماً دعوت ما را در همان تاریخ پذیرفته است! سفیر خجل شد. او هم گفت: خودم می‌روم ببینم چه می‌توانم بکنم.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
سرویس تاریخ «انتخاب»: اسدالله علم (۱ مرداد ۱۲۹۸ بیرجند – ۲۵ فروردین ۱۳۵۷ نیویورک)، یکی از مهم‌ترین چهره‌های سیاسی دوران محمدرضا شاه، وزیر دربار از ۱۳۴۵ تا ۱۳۵۶ و نخست‌وزیر ایران از سال ۱۳۴۱ تا ۱۳۴۲ بود. 
 
«انتخاب» هر شب یادداشت های روزنوشت علم را منتشر می کند.
 
پنجشنبه ۱۷ دی ۱۳۴۹: امروز مصادف با روزی است که اعلیحضرت فقید آزادی زنان را اعلام کردند - در  هفدهم دیماه ۱۳۱۴ صبح به اختصار شرفیاب شدم. امر دادند کارها باشد برای روز  جمعه! عرض کردم: فرمودید جمعه کار نکنیم. فرمودند: خوب چاره نیست... شب  بر حسب امر شاهنشاه، سفیر فرانسه، سفیر هلند، سفیر انگلیس و سفیر دانمارک را در  منزل مهمان کرده بودم. با سفیر فرانسه در خصوص نیامدن پمپیدو رئیس جمهور، برای جشن‌ها حرف زدم. گفتم: جای تعجب است با این روابط ایران و فرانسه، رئیس جمهور تحاشی از آمدن دارد. حالا که شاهنشاه هم برای مراسم عزاداری دوگل  تشریف بردند، واقعاً جای تعجب است. گفت: اینها را شما در کالیبر دوگل فکر نکنید. مردمان بدبخت فلکزده و [پلیتیسین] politicien هستند. گرفتار خودشان هستند.  کالیبر جهانی ندارند. با وصف این خودم می‌روم ترتیب کار را می‌دهم. واقعاً از حرف سفیر  تعجب کردم، چون به هر حال الان سفیر [پمپیدو] است. بعد برای... رئیس شرکت گاز  فرانسه_که یک مؤسسه [دولتی] است و می‌خواهد گاز ما را از طریق شوروی به اروپا  بفروشد - وقت خواست که شرفیاب شود.  
 
با سفیر هلند راجع به نیامدن ملکه هلند برای جشنها حرف زدم. گفتم: با این همه محبت که شاهنشاه نسبت به ملکه و پرنس برنهارد می‌کنند، نیامدن ایشان هم جای تعجب من است. گفت: قرار است در آن تاریخ به اندونزی بروند. گفتم: یاللعجب، رئیس جمهور اندونزی رسماً دعوت ما را در همان تاریخ پذیرفته است! سفیر خجل شد. او هم گفت: خودم می‌روم ببینم چه می‌توانم بکنم.
 
با سفیر انگلیس راجع به معاملات تانک‌ها و جزایر حرف زدم. گفت: شرایط خرید شما را تماماً قبول می‌کنیم. گفتم: گاردین چرا نوشته است بیست تانک می‌خریم؟ ما که خیال خریداری هشتصد تانک داریم. گفت: این روزنامه یک مأمور خریده شده در وزارت  دفاع دارد که بعضی خبرها را به او می‌دهد. چون عضو کوچکی است خیلی خبر ندارد، فقط این قدر فهمیده و سر درآورده است. این هم کار انگلیسی‌ها. واقعاً انسان تعجب  می‌کند.  
 
با سفیر دانمارک حرفی نداشتم فقط جواب مهمانی او را می‌دادم...
نظرات بینندگان