سرویس تاریخ «انتخاب»: اسدالله علم (۱ مرداد ۱۲۹۸ بیرجند – ۲۵ فروردین ۱۳۵۷ نیویورک)، یکی از مهمترین چهرههای سیاسی دوران محمدرضا شاه، وزیر دربار از ۱۳۴۵ تا ۱۳۵۶ و نخستوزیر ایران از سال ۱۳۴۱ تا ۱۳۴۲ بود.
«انتخاب» هر شب یادداشتهای روزنوشت علم را منتشر میکند.
۵ آذر ۱۳۴۹: صبح شرفیاب شدم. موضوع الحاق سوریه به فدراسیون مورد بحث قرار گرفت. شاهنشاه نگرانی عمیقی از وضع خاورمیانه دارند موشه دایان پیشنهاد صلحی به مصر داده است، به این صورت که قوای مصر و اسرائیل سی میل طرفین کانال عقب بروند و راه کانال سوئز باز بشود. با این تیر دو نشان زده است. هم به شوروی رشوه باز شدن کانال را میدهد و هم وقتی آن جا منطقه بین المللی شد، دیگر فرونت با مصر از بین میرود [و]یک خط طبیعی صلح بین دو کشور به وجود میآید؛ صحرای سینا را هم تخلیه نکرده است. البته در این صورت دست شوروی در دریای احمر و اقیانوس هند خیلی باز میشود. آن وقت رژیمهای به اصطلاح میانه رو مثل عربستان سعودی و کویت و تمام شیخ نشینها در خطر عجیبی قرار میگیرند و به هر حال از بین رفتنی هستند. شاهنشاه فرمودند: فقط و فقط باید روی پای خودمان باشیم و صحیح هم هست. نه انگلیس، نه آمریکا به درد نمیخورند. فرمودند: روسها خیلی به درد میخورند، چنان که پشت سر مصر قویاً ایستادند. عرض کردم: مصر پایگاه آنها برای نفوذ در کشورهای عربی و آفریقاست، ناچار بودند و ناچار هستند که آن جا بایستند. فرمودند: صحیح است، ولی به هر صورت به درد ما نمیخورند,، چون همسایه هستند، یعنی هم مرز هستیم. اگر آنها را برای کمک به داخله دعوت کنیم، در بیرون رفتن آنها خیلی حرف پیش میآید، چنان که در قضیه آذربایجان دیدیم. در صورتی که این وضع با مصر و حتی عراق نیست، چون هم مرز نیستند. فرمایشات شاه کاملاً صحیح است و خیلی حکیمانه است.
راجع به درجه ارتشبدی سپهبد نصیری رئیس ساواک عرض کردم. عرض کردم: در قضیه کشتن بختیار خیلی زحمت کشید. فرمودند: صحیح است ولی در قضیه کودتایی که میخواستیم در عراق بکنیم به طوری بد و احمقانه عمل کردند که باید اصولاً خلع درجه میشدند. من مکرر گفتم به این افسرهای عراقی که با شما تماس میگیرند اعتماد نکنید، حرف مرا گوش ندادند و این افتضاح را راه انداختند که علاوه بر نقش بر آب شدن کار ما، باعث قتل صدها نفر در عراق شدند. من این جریان را در یادداشتهای سال گذشته در سنت موریتز و وین نوشتهام. بعد فرمودند: فکر میکنم انگلیسها ما را لو دادند. آنها این جا از جریان مطلع شدند و، چون حسن البکر ولو به ظاهر به آنها فحش میدهد، نوکر آنهاست، مطلب ما را به آنها گفتند.
بعد از ظهر پاپ پل، ششم رهبر کاتولیکهای جهان که عازم خاور دور است، به تهران آمد. شاهنشاه در فرودگاه از او استقبال فرمودند و یک ساعت با او به مذاکره پرداختند. تعجب است با این همه کار و برنامه وسیعی که دارد تنها در سر راه دعوت شاهنشاه را پذیرفت و به ایران آمد.
به علت سیل و طوفان عجیب در پاکستان شرقی در مصب رودخانه [گنگ]که تلفات آن شاید تاکنون به سیصد هزار نفر رسیده است، در داکا هم توقف کوتاهی خواهد کرد.
یادداشتهای اسدالله علم: فرمودند: سفیر آمریکا را بخواه و به او بگو، اولاً موضوع خرید اسلحه ما به کجا رسید؟ ثانیاً در تعلیم خلبانهای ما در آمریکا عده ما بسیار کم است - فقط ۸۱ نفر؛ ثالثاً حالا که قرار شده شرکتهای نفتی [اضافه برداشت] به ما اجازه بدهند، ما میتوانیم نفت بیشتری بفروشیم و هواپیماهای بیشتری بخریم.